زمانی که در مجتمع شاپرک من مدیر داخلی شهربازی مهارتی حرکتی هفت خان بودم و به عنوان عمو هادی با بچه ها و مامان و باباهایشان بازی می کردم، در طبقه دوم یعنی همان طبقه ای که ما بودیم یک سرویس بهداشتی بود که ابتدا هم زنانه بود و هم مردانه ولی بعد کلاً مردانه شد.
پیرمرد بانمکی بود که مسئول نظافت این سرویس ها بود و بسیار کاراکتر عجیبی داشت و من بسیار در رفتارهایش دقت میکردم . او دنیای عجیبی برای خود در آن سرویس های بهداشتی ساخته بود . مثلاً گاهی درِ یکی از سرویس ها را مخصوصاً در شب های شلوغ قفل می کرد و به همه میگفت خراب است ولی وقتی من میرفتم چون من را دوست داشت با ایما و اشاره ای که مخصوص خودش بود یواشکی میبرد و آن در را باز میکرد تا بدون نوبت از سرویس استفاده کنم و خیلی موارد دیگر. وقتی دنیای او و آن نوع برخوردش با دیگران را میدیدم طرح اولیه شاعر توالت ها به ذهنم رسید و سال 98 به رشته تحریر در آمد .
شاعر توالت ها داستان پیرمردی است که مسئول نظافت سرویس های بهداشتی است و آدم ها و افراد را بر اساس نوع استفاده آنها از سرویس بهداشتی تحلیل می کند و دسته بندی کرده است و برای خود جامعه ای بر پا کرده است .در کنار تمامی مشکلاتی که دارد مانند درگیری ها و کل کل هایش با مسئول سرویس بهداشتی خانم ها که یک زن میانسال تپل و پر از ادا و اطوار است.
شاعر توالت ها از من انرژی زیادی گرفت و ثبت هم شده مثل ما بقی آثار و انشالله بعد از آبا منتشر خواهد شد.