سلام و رحمت خدا بر شما
این محتوا با مطالبی در خصوص برخی واژگان آغاز میشود و به نظرم اطلاعات جالبی برای شما خواهد بود و بعد در انتها مطلبی در خصوص خودشناسی مرتبط به همین واژگان برای شما آوردهام که امیدوارم هر دو بخش برایتان جذاب بوده و آگاهی به همراه داشته باشد.
البته باید در همین ابتدا بگویم که به دلیل محدودیت های این فضا بحث پیش رو به حد بسیار زیادی خلاصه و فشرده شده است.
پیشنهاد میکنم در پایان این سلسه محتوا اگر به موضوع علاقهمند شدید حتما از منابع مطمئن و درست در این خصوص آگاهی خود را بالا ببرید. اگر هم سوالی بود در کامنت های همین پست بپرسید تا حد سوادم پاسخگو خواهم بود. خوب برویم که شراب خواری را آغاز کنیم که به قول دوستان: عقبیم.
به گفته و یافتهی باستانشناسان، تولید شراب (که در زبان پارسی ما بیشتر با کلمات مِی و باده از آن یاد میکنیم) در ایران به پیش از تاریخ باز میگردد و وقتی قدمت تولید و مصرف یک خوراکی و یا نوشیدنی و حتی یک نوع پوشش در یک تمدنی به این میزان کهنه باشد، برای خود دارای فرهنگ و آداب و رسومی میشود. می نیز از این الگو مستثنی نشد. به طور مثال در خصوص قلیان و قهوهخانهها که تقریباً از دورهی صفوی در ایران رواج دارد کلی آدابورسوم هست که اگر حتی امروز در یک قهوهخانهی قدیمی این آداب را ندانید و رعایت نکنید بیحرمتی محسوب شده و چهبسا کتک سیری هم از بزرگان و قدیمیهای آن قهوهخانه هم بخورید.
میخواری و میکدهها در ایران باستان و حتی خیلی بعد از آن تا زمان ممنوعیت کامل آنها در ایران، دارای آداب و رسوم خود بودند.
در عهد هخامنشیان و ساسانیان شراب را در ظروفی به نام تکوک، مرغانصُراحی مینوشیدند که تکوک معمولاً ظرفی بود زرین یا آهنین که با اشکال جانوران ساخته میشد که بیشترین آنها گاو یا ماهی یا شیر و قوچ بودند.
گفته میشود در دربار ساسانیان در مجالس میخواری از تکوکی استفاده میشد که از شاخ حیوانات درست شده بود. (حتماً در فیلمهای وایکینگی ظروفی شبیه اینها را دیدهاید.)
علت آن هم این بود که کسی نتواند آن را روی میز بگذارد و از نوشیدن شرابی که در جامش ریخته شده طفره برود و باید لاجرعه سر میکشید. به همین دلیل افراد در جام یا ساغر خود خطی حکاکی میکردند که نشاندهنده پیمانهی آن فرد در نوشیدن میبود و ساقی برای او تا همان خط باده میریخت از ترس اینکه مبادا بیش از حد بنوشند و گفتار و رفتاری ناشایست از آنها سر بزند.
بهمرورزمان این خطوط به هفت خط تبدیل شد که در اکثر جامها این خطوط نقش بسته بود. این هفت خط از پایین به بالا به ترتیب چنین نام داشتند.
1- مزور
2- فرودینه
3- اشک
4- ازرق (خط میانی)
5- بصره
6- بغداد
7- جور
که این خط لب پیمانه بوده و دیگر جام لبریز از شراب میبوده است و بیش از آن جا نداشته.
دراینبین بودند افرادی که آن قدر در شرابخواری زرنگ و صاحب ظرفیت و تجربه بودند که اگر هفت خط هم میخوردند باز حالت مستانهای به خود نمیگرفتند که در حضور پادشاه بیادبی یا جسارتی بکنند. به این افراد هفتخط میگفتند. این که امروزه به افراد زرنگ و یا در کاری وارد و بلد، هفتخط گفته میشود از همین است.
نکتهی جالب دیگری که شاید باید بدانید این است که ساقی در میکده وظیفهاش تنها ریختن شراب برای مهمانان نبود؛ بلکه او با شناختی که از مهمانان داشت میدانست برای هر کسی باید تا چه خطی شراب بریزد. پیش میآمد که شخصی از روی حال بد یا شاید ژست و غرور به ساقی میگفت که جامش را پر کند؛ یعنی تا خط هفتم که نامش «جور» بود و اگر بعد نمیتوانست تا آخر بنوشد، ازآنجاییکه باقیماندن می در جام بیحرمتی محسوب میشد، یک دوست هفتخط او جامش را سر میکشید و در این موقع میگفتند جورش را کشید. این اصطلاح را هم امروزه ما وقتی بهجای کسی کاری را میپذیریم به کار میبریم.
یکی دیگر از رسوم جالب و زیبای این میخانهها این بود که هر میخانهای ساقیانی داشت که آنها برای هر کس شراب میریختند، ساقیانی بس زیبا رو.
شیخ بهایی میفرماید:
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
ساقی برای پر کردن جامها سن و قدمت افراد را در نظر میگرفت؛ ولی اگر کسی بود که حالش بد بود، مثلاً ورشکسته شده بود یا شکست عشقی خورده بود ساقی او را در الویت قرار میداد.
شاید برای همین شیخ اجل سعدی سروده است:
زاندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وانگه بده اصحاب را
این افراد هفتخط در طول تاریخ اسامی متفاوتی هم داشتهاند مثل «لوطی» یا «رند» که این واژهی دوم بیشتر مورد توجه حافظ بوده است و در اشعارش آن را بسیار به کار برده است.
گر چه رند معنای خوبی نداشت ولی انتخابِ تیپ اجتماعی رند و بهکاربردن آن توسط حافظ نوعی اعتراض است، اعتراض به کسانی که خود را برتر از همه میدانند و همه را از بالا به پایین نگاه میکنند. چه آن زاهد و صوفی که خودشان را تافتهی جدابافته میدانند و معصوم و بیگناه و پاک و دیگران را غرق تباهی و فساد و چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.
یا آن روشنفکری که با چهار کتاب یا مدرکی خود را عقل دو عالم میداند و دیگران را احمق فرض میکند، یا ثروتمندی که همه چیز را فقط حق خود میداند، منافقان و آنهایی که شوآف میکنند و ژست دارند. همگی اینها در شعر حافظ نقطهی مقابل رند هستند. بگذریم که از بحث خارج شدیم.
«اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نيست
رهروی بايد جهانسوزی، نه خامی بیغمی»
سخن در این باره بسیار است و دل پر از درد در این وادی و از حوصله این محتوا خارج. اشارتی کردم و پییشنهاد میکنم از رندی و رندان بخوانید. حال برویم سر اصل قصه، که چرا اینها را گفتم؛
خوب همهی اینها را گفتم تا به شما بگویم که وجود شما میخانهای است سراسر شراب ناب و ساقی این میخانه شمایید. این شما هستید که باید تعیین کنید که چه کسی چقدر از شراب وجودتان را بنوشد، شما باید جنبهی افرادی که در زندگی شما نقش دارند را ارزیابی کنید که مبادا به کسی بیش از پیمانهاش باده دهید و او را متوقع و یاغی کنید و بدمستی کند در حضورتان. ضمن اینکه شما باید پیمانهی خود را نیز بشناسید و بدانید تا کجا مست میشوید که لذت ببرید و تا کجا باید پیش بروید که بدانید خطتان در جام دیگران تا کجاست مبادا بیش از خطتان از بادهی دیگران بنوشید و بدمستی کنید و از دست بدهید و یا دیگران جورتان را بکشند.
پس عزیزان من ساقیان خوبی باشید و بادهگسارانی نیکو و این خود حاصل نمیشود مگر در گرو آگاهی و خودشناسی.
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.