سکانس اول: یکم فروردین ۱۴۰۲
دوستی برایم تبریک عیدی فرستاد با این مضمون:
گشت گرداگرد مهر تابناک ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون ز اندر کمین
ای تو یزدان، ای تو گردانندهی مهر و سپهر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین
آغاز سال ۲۵۸۲ شاهنشاهی بر تو پارسیزبان ایران باستان فرخنده باد.
(نکتهی مهم: اگر شما هم مثل من این دو بیت را خیلی امسال دیدهاید در معنی آن کمی دقت کنید. در واقع بهنوعی ترجمهی دعای «یا مقلبالقلوب» است.)
کات – سکانس دوم – امروز دوازدهم فروردین.
با همین دوست امروز صحبت میکردم آشفته بود و مصرانه به دنبال جایی بود که سیزده را به در کنند و از نحسی آن فرار کنند. فکر کردم شوخی میکند ولی خیلی جدی بود.
کات – سکانس سوم – میپرسید خوب مگر چه ربطی دارد؟ ربطش ناآگاهی است که منجر به نابودی فرهنگ میشود.
دقیقاً به همین دلیل تصمیم گرفتم در خصوص عدد ۱۳ و داستان «سیزده به در» برایتان بنویسم.
عزیزان من باید بگویم که عدد ۱۳ برای ایرانیان باستان نهتنها نحس و شوم نبوده؛ بلکه نشانه بهروزی و پیروزی و کلی اتفاقات خوب بوده.
ایرانیان باستان عمر جهان هستی را ۱۲ هزار سال میدانستند از همین روی ۱۳ نمادی از شروع نو و زایش دورانی جوان و تازه بود.
دقیقاً به همین دلیل باستانیان دوازده روز را در شروع سال جدید جشن میگرفتند و پایان این جشن روز سیزدهم را در دل طبیعت میگذراندند. روز سیزدهم نمادی از آشوب شروع قبل از آفرینش و البته شروع دوباره زندگی پنداشته میشود و به همین دلیل بعد از روز سیزدهم دوباره کار و تلاش در سال جدید آغاز میشود.
نکتهی جالب: در اساطیر افسانهای، در روز سیزدهم گسترش سرزمین ایزدان و رهایی از تورانیان به وسیلهی تیر آرش کمانگیر صورت میگیرد، برای همین روز سیزدهم را تیرگان مینامند.
در دورهای از تاریخ کشورمان، به هنگام گاهشماری، سال را به ۳۶۵ روز تقسیم میکردند؛ اما بهجای اینکه هر چهار سال آن را کبیسه کنند و به ۳۶۶ روز تغییر دهند، شش ساعت مانده را بهحساب نمیآوردند، در نتیجه پس از ۱۲۰ سال، یک سال ۱۳ماهه داشتیم که این ماه را «بهرگ» میگفتند. ماه سیزدهم، ماه رحمت و بخشش بود و کسانی که در چنین سالی زندگی میکردند، در این ماه اگر بدهکار بودند، بدهکاری آنان از طرف دولت پرداخت میشد و اگر زندانی بودند، آزاد میشدند، اگر مشکلی داشتند برطرف میشد. به همین دلیل بعدها این آرزو شکل گرفت که میگوییم «انشاءالله ۱۲۰ساله بشوی» تا بتوانیم ماه سیزدهم را ببینیم و رحمتش شامل حالمان شود.
خوب پس در ایران باستان ۱۳ نحس نبوده. (این رو یکی به این دوست ما بگه. تبریک شاهنشاهی و باستانیت رو ببینیم یا عدم آگاهیات رو از ایران باستان؟)
حتی در یهودیت هم اینطور نیست. در این دین پسران در ۱۳ سالگی «برمیتصواه» (جشن تکلیف پسران در یهودیت) را جشن میگیرند.
در اسلام هم نحسی بر عدد ۱۳ نیست که البته سعد هم هست؛ مثلاً پیامبر بعد از ۱۳ سال هجرت نمود و ولادت حضرت علی ۱۳ رجب است.
خوب پس این نحسی و شومی برای عدد ۱۳ بخت برگشته از کجا میآید؟
بله همهی این داستانها از مسیحیت روشن شده.
سنت مسیحی این نفرت از عدد ۱۳ را یادآوری شام آخر میداند که در آن ۱۲ شاگرد و یک استاد یعنی عیسی حضور داشتند و یکی از شاگردان – سیزدهمین نفر – عیسی را لو داد. مسیحیان به این باور رسیدن که با سیزده نفره شدن جمعشان مسیح گرفتار و مصلوب شد. از همین رو آنان عدد ۱۳ را نحس میدانستند.
بعد هم به خصوص در قرن هفدهم رماننویسان به این نحسی دامن زدند و در داستانها بهشدت آن را شاخوبرگ دادند. خرافات دربارهی نحسی ۱۳ تا جایی بالا گرفته است که در بعضی از هواپیماها، صندلی شماره سیزده وجود ندارد و بعد از صندلی ۱۲ در هواپیما، صندلی ۱۴ قرار گرفته است. حتی در بسیاری از کشورهای جهان طبقه ۱۳ وجود ندارد و در آسانسور بعد ۱۲ عدد ۱۴ هست یا ۱۲a.
آن ماری شیمل در کتاب جالب راز اعداد میگوید:
اما نقش منفی ۱۳ در تمدنهای خاور نزدیک و فرهنگهای برگرفته از آن بسیار عقبتر هم میرود. عدد ۱۳ مانند عدد ۱۱ از نظامی بسته تجاوز میکند و آن نظام بسته در این مورد ۱۲ (عدد منطقة البروج، بُرجهای فلکی دوازدهگانه) است: خورشید هیچگاه کنار برجی قرار نمیگیرد تا ۱۳ حاصل شود، بلکه جلو یکی از آنها میایستد. این مفهوم در داستانهای پریان و اساطیری بازتاب داشته است که در آنها گفته میشود قهرمان نباید درِ سیزدهم را باز کند و با این کار عدد کاملاً حلقوی ۱۲ را بشکند. در تمدن بابل ۱۳ به خاطر نقشش در اخترشناسی جنبه خاصی داشت و در چین نیز آن را با تقسیم سال مرتبط میدانستند. آنان هنگامی که سال کاملاً قمری ۳۵۴ روزه را به کار میبردند، پس از چند سال ماه سیزدهمی به تقویم میافزودند تا آن را با سال شمسی هماهنگ کنند. آنان این ماه را «خداوند اندوه» یا «ظلم» مینامیدند.
علاقهمندان به نمادگرایی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
باری، دوستان من، فقط تعصب داشتن به
ایرانی بودن کافی نیست.
شما نیاز به آگاهی دارید و گرنه مایهی خندهی دیگران میشوید. ژست و شوآف هیچوقت شما را به جایی نمیرساند. موضوعاتی از این قبیل در فرهنگ ما بسیارند که از آنها ناآگاهیم و کورکورانه فقط تعصب داریم. همین موضوع باعث میشود که اگر کسی بخواهد (که بسیار هم میخواهند) بتوانند با بازی دادن افکار شما(عمومی) شما را به سمت جریانی که میخواهند سوق بدهند. این گونه در بسیاری اوقات اصل قضیه به زیر سوال میرود و این روشی است که با آن فرهنگ یک کشور را ابتدا دچار دوگانگی و چندگانگی میکنند و بعد هم …
امیدوارم از این مطلب لذت برده باشید
میرهادی ۱۲ فروردین ۱۴۰۲
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.