کمی از تاریخچه
سانسورکلمهای است که تقریباً هر روز میشنویم و با آن مواجهیم و زندگی میکنیم.
این کلمه که ریشه در یک کلمهی لاتین دارد و در روم باستان بهنوعی سرشماری یا آمار محسوب میشده است. سانسورچی در روم باستان دو وظیفه داشت، نگهداری آمار تعداد شهروندان و نظارت به اخلاق ایشان. به قول امروزیها آمار مردم رو داشت.
بعد از آن دیگر سانسور بوده و هنوز هم هست و به نظر میآید تا وقتی پای منافع در میان است که همیشه هم هست این پدیده ادامه خواهد داشت.
سانسور فقط حذف نیست
البته ما عموماً سانسور را حذف موضوعی میدانیم که به هر علتی سانسورچی پخش و نشر آن موضوع را مخالف منافع تشخیص داده است. این دلایل میتواند بسیار وسیع باشد همچون، امنیت ملی، برای کنترل وقاحت، پورنوگرافی و نفرتپراکنی، برای محافظت از کودکان یا سایر گروههای آسیبپذیر، برای ترویجدادن یا محدودکردن دیدگاههای سیاسی یا مذهبی، و برای جلوگیری از تهمت و افترا انجام میشود.
با درنظرگرفتن موارد فوق میشود نتیجه گرفت که سانسور هم مانند همهی امور دیگر بستگی به نوع استفاده از آن همیشه هم بد نیست و گاهی لازم و رعایت آن باعث بهتر شدن و یا حفظ و امنیت میشود. مثل زمانی که شما اجازهی دسترسی فرزندتان را به تناسب سن به برخی مطالب و موضوعات نمیدهید.
خودسانسوری به روش شعر
اما در این میان از نظر بنده تحریف یک جریان یا واقعیت کثیفترین نوع سانسور به حساب میآید و این مورد همیشه با انسان بوده است. چه زمانی که سقراط برای سانسور نکردن خود شوکران نوشید و چه زمانی که حلاج را به دار آویختند.
اما اندیشمندان و متفکران و منتقدان برای گریز از این سانسورها که در جهت منافع صاحبان قدرت بود، همیشه راهی پیدا کردهاند. یکی از این راهها شعر بود، بله شعر.
همیشه میشنوم که خواندن شعر سخت است و درک آن سختتر و من همیشه گفتهام که زبان شعر نه در دوران ما بلکه در تمام دورهها درک سختی داشته است.
شعر همیشه سخت
شاید برای همین بوده است که کسانی همچون مولانا و یا حافظ برای بیان مقاصد خود زبان شعر را انتخاب کرده و با صنایع ادبی همچون کنایه و استعاره و ایجاز و ایهام و امثالهم تفکر و بینش خود را در لابهلای ابیات و قصهها مخفی کردهاند. چهبسا اگر مولانا هم حرف خود را واضح و به صورت همهفهم فریاد میزد همان بلایی سرش میآمد که سر حلاج آمد.
این موضوع در ادبیات و هنر بهوفور دیده میشود، نقاشی که حرفش را در یک نقاشی پنهان کرده و یا آهنگسازی که فریاد شکایت خود را از ستم زمانه در آهنگهایش گنجانده و الیآخر.
سانسوری درماندگی
بله واقعیت این است که بسیاری از بزرگان و هنرمندان و اندیشمندان ما مجبور شدند واقعیت تلخ خودسانسوری را بپذیرند تا بتوانند جان کلام را منتقل کنند.
امروز هم این موضوع صادق است، ما بسیاری اوقات مجبوریم که خودسانسوری کنیم تا موضوعی را به صورت کاملا حساب شده پیش ببریم و این شاید تنها راه هوشمندانه برای فریب اربابان زور و ستم باشد جهت دستیابی به هدفهای درست و آزادی خواهانه.
راهحال آگاهی و کندوکاو
امروز با گسترش روزافزون وسایل ارتباطجمعی با یک سانسور عجیبتری نیز مواجه هستیم و آن هم اخبار زرد است. پخش اخبار زرد و غیرواقع نیز یکی از راههای سانسور اطلاعات است.
حال باید گفت که وظیفهی ما چیست؟ وقتی با این حجم از تحریف اطلاعات در طول زمان و تاریخ مواجه میشویم و من به شما در پاسخ میگویم وظیفهی ما سختکوشی و تلاش بیشتر در راه بهدستآوردن اطلاعات صحیح است. نباید به دلیل اینکه یک پیج پر مخاطب یا یک شخص معروف حرفی بزند همهی باورهای خود را در آن مسیر بگذاریم؛ بلکه ما وظیفه داریم در قبال اطلاعاتی که به ما میرسد تلاش کرده و در صحت آن بررسی کنیم و همیشه در حال بالا بردن آگاهی خودمان باشیم.
پس پیشنهاد میکنم برای اینکه دچار سانسور نشوید از همین الان تصمیم بگیرید و کتاب بخوانید و بیاموزید تا مجبور نباشید بعد از فهمیدن واقعیت خود را سرزنش کنید و یا فرافکنی کنید.
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.